• وبلاگ : چشمهايم براي تو ... !!!
  • يادداشت : نگو نميدوني ...!!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + مهرناز 
    salam . man f 19 . moshkele mali dram . niyaz be pol daram , khahesh mikonam age mitooni komakam kon be id man mile bezan

    عشق ديوانگيست...!! که هرگز توجيه ندارد ...

    براي رفتنت روزي عاشقانه خواهم مرٌد ... ~

    فقط مي تونم بگم خيلي زيبا بود خيلي.........


    بيادآور ...~
    آن روزهاي خوش را
    که بر من نامي تازه نهادي
    و من با اين نام بر خود باليدم
    و اينک...~
    خود را با آن چه عجين مي دانم

    بيادآور ...~
    آن روزهاي شيرين را~
    که نمي دانستي ياسمني کدام رنگ است !
    و من به تو آموختم
    و تو چه خوب ياد گرفتي
    و چه عاشقانه مرا به آن رنگ آفريدي
    اي آفريدگار من ...~

    بياد آور ...~
    آن روزي را که برايت ننوشتم ... براي جز تو نوشتم
    و تو سوختي ...
    هنوز سوزش اشک را بر گونه هايم حس مي کنم
    من دل تو را شکسته بودم

    بياد آور ...~
    آن روزي را که خواستم با غير تو باشم
    و تو چه خشمگينانه با من سخن گفتي ... و مرا بازخواست کردي ...~
    و دل کوچک من از اينهمه خوشبختي و احساسات داغ تو متحير از تعصب زنانه ات که آن را تجربه نکرده بودم
    در سينه مي کوبيد و با خود مي گفت :
    اين همان عشقي ست
    که سالها ورودش را به انتظار نشسته بودم~
    و از همان لحظه ي ناب
    با خود سوگند خوردم~
    که وجودم تنها در تسخير تو باشد و بس~
    تا ابد ...~
    هر چند که نمي دانم تو هنوز پايبندي يا نه ؟~

    سلام .

    بابا از اين آپ ديتها نكن ديگه . آدم غمش ميگيره .

    پارسا . لطفا از نوشته هاي خودت بنويس .

    از اين شعرها نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    دوست ندارم . اينجا رو با اين كلمات خراب كني .

    پارسا از خودت بنويس و از دلتتتتتتتتتتتتتتت


    ميدوني فاصله بين انگشتان واسه چيه؟ واسه اينکه يک نفر ديگه با انگشتانش اين جاي خالي را پر کنه ...
    پس دنبال دستي بگرد که بتونه تا ابد دستت و بگيره ... ~

    پشت پنجره ايستاده بودم
    به اميد آمدنت ...
    تمام روز گوش سپرده بودم

    به اميد شنيدن صدايت...
    تمام روز نگاهم را به در دوخته بودم

    به اميد ورودت ...
    درست مثل همان روزها که بي خبر مي آمدي
    ...
    يادت مي آيد که با ديدنت چگونه زبانم بند مي آمد؟


    من معناي انتظار را به تمامي مي دانم
    من معناي دلتنگي را به وسعت مي فهمم
    از من دلگير نباش
    چون من به وضوح مي دانم
    که تو هم منتظري...تو هم دلتنگي...
    تو هم خسته اي...از همه چيز...از همه کس
    ...
    نبايد چنين تصور کني که من فقط دلتنگي هاي خود را مي بينم
    ...
    من خستگي ها، دلتنگي ها، کسالتهاي تو، همه و همه را مي فهمم

    و فقط خدا مي داند که همين دردم را دو چندان مي کند... ~

    You always see what your eyes want to see

    How can life be what you wanted to be?

    You"re frozen, when your heart"s not open

    You"re so consumed with how much you get

    You"re waste your time with hate and regret

    You"re broken, when your heart"s not open

    سلام...اي بابا اين آهنگه آخرش منو ميكشه...

    نشكن دلمو ...

    به خدا آهم ميگيره يه روز دامنتو !

    سلام دوست خوب.ميبينم كه شما هم مثل من دلت از اين دنيا و ادماش گرفته است.ولي كاريش نميشه كرد.سوختن و ساختن الان دنيا شده اين.ابديت كردم خوشحال ميشم افتخار بدين بياين.البته قبلانا ميومدين ولي ديگه ولمون كردي.باي
    سلام ... بلاگ بسيار زيبايي داري.وااااااااااااي متن اين آهنگ بي نظيره.سليقتون حرف نداره.
    سلام.خيلي عالي بود مثل هميشه.بهتر هميشه هم بود.موفق باشي.چرا ابديت نميكني.باي

    از كارهاي اين پرومته خوشم مياد .

    يه كم اشكال داره ولي در كل خيلي خوبه . كاش فكري هم براي خودش بكنه

     <      1   2   3      >